Read A new algorithm for developing multiobjective models with utility function in fuzzy environment for distribution centers location problem Page 13

2-7-3- مدل‏های تک سطحی با محدودیت ظرفیت

  اگر انبارها یا تسهیلات دارای محدودیت ظرفیت باشند، محدودیت

  که در آن Sj ظرفیت انبار jام است، باید وارد مدل گردد. که در این حالت مسأله UFCLP جدید را مسأله مکانیابی تسهیلات با محدودیت ظرفیتCFLP می‏نامند و به صورت زیر فرموله می‏شود:

  در مدل CFLP تقاضا می‏تواند از بیش از یک انبار تأمین شود. در صورتی که تعداد انبارها را مشخص کنیم CFLP به یک مسأله ساده حمل و نقل تبدیل می‏شود. بدیهی است در این حالت، هزینه‏های حمل و نقل با ارزش محموله متناسب خواهد بود. ولی در عمل این فرض کاربرد چندانی ندارد و هر مشتری باید از طریق انبار خاص خود ارضا شود. در این صورت محدودیت زیر

  یک برنامه عدد صحیح تک سطحی خاص با محدودیت ظرفیت71 (CDLPSS) ایجاد می‏کند. متاسفانه تک سطحی بودن منجر به مشکل شدن حل مدل نسبت به قبل می‏شود. در حالت مشخص بودن تعداد انبارها یا تسهیلات این مسأله به یک مسأله تخصیص عمومی72 (GAP) تبدیل می‏شود که این مسأله به صورت زیر مدل می‏شود:

  هدف این مدل مینیمم کردن هزینه تخصیص مشتریان به تسهیلات است.

  2-7-4- مدل‏های چند سطحی

  سیستم توزیع چند سطحی از تسهیلات مختلف که در چند سطح استقرار یافته­اند، تشکیل شده است. مدل‏های CFLP و CFLPSS به مدل‏های مکانیابی تسهیلات 2 سطحی با محدودیت ظرفیت (TSCFLP) گسترش می‏یابند در صورتی که جریان محصولات از لایه‏های پیشین (مثلا تسهیلات تولیدی یا تسهیلات مرکزی) به انبار وجود داشته باشد. اگر ظرفیت pj به اندازه کافی زیاد باشد که بتواند کل تقاضا در یک دوره مشخص را برآورده سازد، آنگاه TSCFLP به CFLP و یا CFLPSS تبدیل می‏شود. به طور کلی، مدل‏هایی که تسهیلات را در چند لایه مختلف در سیستم توزیع مستقر می‏کنند، مدل‏های "مکانیابی تسهیلات سلسله مراتبی چند سطحی " می‏نامند. به طور مشابه، مدل UFLP به مدل دو سطحی بدون محدودیت ظرفیت (TUFLP) قابل تبدیل است.

  برخی از مدل­های مکانیابی دو سطحی در زیر آورده شده­اند:

  Tcha and Lee (1984), Barros and Labbbe (1992), Gao and Robinson Jr. (1992, 1994), Aardal et al. (1996), Barros (1998) and Aardal (1998)

  مدل‏های مکانیابی تسهیلات دو یا چند سطحی کل سیستم توزیع را پوشش می‏دهند. این مدل‏ها در صورتی که سطوح تولید را نیز در بر بگیرند، مدل‏های برنامه‏ریزی تولید-توزیع خواهند بود برخی از این مدل‏ها در مقالات زیر بررسی شده­اند:

  Chandra and Fisher, 1994; Pooley, 1994; Vidal and Goetschalckx, 1997; Erengu et al., 1999; Goetschalckx et al., 2002

  مدل‏های مکانیابی تسهیلات سلسله مراتبی با محدودیت ظرفیت نیز در مقالات زیر بررسی شده­اند:

  Geoffrion and Graves (1974), Hindi and Basta (1994), Hindi et al. (1998), Pirkul and Jayaraman (1996, 1998), Tragantalerngsak et al. (1997), Aardal (1998), Chardaire (1999), Marin and Pelegrin (1999) and Klose (1999, 2000);

  مدل‏های مکانیابی تسهیلات بدون محدودیت ظرفیت نیز در مقالات زیر بررسی شده­اند:

  Tcha and Lee (1984), Barros and Labbbe (1992), Barros (1998), Gao and Robinson Jr. (1992, 1994), Aardal et al. (1996), Chardaire (1999) and Chardaire et al. (1999).

  تمرکز مدل­سازی این پایان­نامه بر روی مدل­های بسیار ساده مکانیابی تسهیلات بدون محدودیت ظرفیت خواهد بود.

  2-8- قابلیت کاربرد در مسائل مکانیابی تسهیلات

  انواعی مسائلی که در حوزه مکانیابی تسهیلات قابل بررسی است را می­توان با رجوع به مقالات مرور ادبیاتی که قبلا نیز مطرح گردید ارائه نمود. اما آن چه که بسیار حائز اهمیت بوده و به عنوان یکی از نتایج مرور ادبیات انجام شده در این پایان­نامه قابل طرح است، توجه به افزایش قابلیت کاربرد73 در مدل‏های مکانیابی تسهیلات است.

  با تمرکزی که بر روی مقالات مختلف این حوزه صورت گرفت، گرایش به افزایش قابلیت کاربرد مدل‏های مکانیابی وجود دارد. این افزایش در قابلیت کاربرد مدل‏ها را می­توان به عنوان تعبیری از واقعی سازی مدل‏ها مد نظر قرار داد. به عبارت بهتر ایجاد مدل‏هایی که به واسطه آن‏ها بتوان پارامترهای بیشتری از دنیای واقعی را مد نظر قرار داد، از اهمیت پژوهشی بالایی برخوردار خواهد بود. اگر مبالغه نکنیم، اهمیت این گونه تحقیقات به مراتب از توسعه ابزارها و روش­هایی که با آن‏ها مسائل ساده شدۀ مکانیابی را توسعه داده و یا حل نماییم بالاتر خواهد بود، چرا که واقعی سازی دغدغه گذشته و امروز محققان است. این ادعا را می­توان با استناد به برخی از مقالات معتبر در حوزه مکانیابی تسهیلات، نظیر مقالۀ Avella و همکارانش در سال 1998 (Avella, et al., 1998) و در مقالۀ Melo و همکارانش در سال 2008 (Melo et al., 2008)، ثابت نمود. هر دوی این مقالات از جمله مقالات مرور ادبیات در حوزه مکانیابی تسهیلات است. هر چند بحث فوق را از دیدگاه مکانیابی تسهیلات مد نظر قرار دادیم، اما با نگاهی مجدد به استدلال ارائه شده، پر واضح است که واقعی­سازی مدل‏ها در بسیاری از شاخه­های علوم مختلف به منظور افزایش قابلیت کاربرد مدل‏ها، دغدغه پژوهشگران در هر شاخه از علم است. در سال 1984، Banks و Carson روش صحیح مدل­سازی را چنین دانسته­اند که ابتدا بایستی با مدلی بسیار ساده شروع کرد و به تدریج به کامل کردن و واقعی­تر کردن آن پرداخت (Banks & Carson, 1984). برای مثال مسأله Weber که در آن هدف یافتن نقطۀ بهینه استقرار (x*,y*) به گونه­ای است که مجموع فواصل اقلیدسی وزنی از این نقطه تا نقاط ثابت و موجود با مختصات (ai,bi) مینیمم شود، می­باشد، امروزه صاحب مدل‏های بسیار پیچیده و مبتنی بر ریاضیات و هندسۀ سطح بالاتری شده است. این مسأله امروزه چنان پیشرفت کرده است که پروفسور Drezner یکی از اساتید صاحبنام در حوزه مکانیابی تسهیلات در سال 1995، فصل اول یکی از دو کتاب معروف خود را به مرور ادبیات در ارتباط با این مسأله اختصاص داده است (Drezner, 1995). با مروری که بر روی تحقیقات انجام شده در این حوزه و نیز مشاوره با اساتید مختلف، برخی از مهم‏ترین روش­های عمده به منظور افزایش قابلیت کاربرد مدل‏ها، به شرح زیر می­باشد:

  (1) استفاده از ابزارهای تصمیم­گیری چندگانه،

  (2) وارد نمودن متغیره?
?ی تاثیرگذار کیفی و کمی نمودن آن‏ها و

  (3) در نظر گرفتن محدودیت­ها و متغیرهای دنیای واقعی (به عنوان مثال در مسأله DCLP، در نظر گرفتن موجودی، در نظر گرفتن حالت­ها احتمالی تقاضا، چند سطحی نمودن و ...)

  در ادامه مرور ادبیات مختصری برای هر یک از این روش­های فوق در حوزه مکانیابی تسهیلات به منظور نمایش جهت­گیری­های کلی هر یک در راستای افزایش قابلیت کاربرد ارائه خواهد شد.

  2-9- استفاده از ابزارهای تصمیم­گیری چندگانه در مکانیابی تسهیلات

  تصمیم­گیری چندگانه74 رشد چشم­گیری را در کلیه شاخه­های علوم از خود نشان داده است. آن چه که مسلم است، یکی از مهم‏ترین دلایل این رشد را می­توان در توان ابزارهای این حوزه در واقعی­سازی مدل‏ها و عینیت بخشیدن به نظرات تصمیم­گیرندگان در فرآیندهای مختلف تصمیم­گیری دانست (Figueira et al., 2005، Hwang & Masud, 1979). مکانیابی تسهیلات نیز به عنوان یکی از حوزه­های جذاب تحقیقاتی قرن گذشته و حاضر که به تصمیم­گیری در ارتباط با مکان تسهیلات و تخصیص آن‏ها به تقاضا­ها (دو سوال مطرح در مسائل مکانیابی تسهیلات) می­پردازد، از این قاعده مستثنا نبوده و ابزارهای تصمیم­گیری چندگانه جهت حل مدل‏های مکانیابی تسهیلات به کار گرفته شده­اند (به عنوان مثال به (Yang et al., 2007)، (Sakawa et al., 1997) و (Bhattacharya et al., 1992) رجوع شود). لذا در ادامه ابتدا مقدمه­ای پیرامون تصمیم­گیری چندگانه ارائه نموده و سپس به مهم‏ترین مقالات انجام شده در زیرحوزه­های آن که تصمیم­گیری با معیارهای چندگانه75 و تصمیم­گیری با اهداف چندگانه76 است، در ارتباط با مسائل مکانیابی تسهیلات خواهیم پرداخت.

  تصمیم­گیری چندگانه

  1- تاریخچه مدل‏های بهینه سازی

  مدل‏های بهینه سازی از دوران نهضت صنعتی در جهان و به خصوص از زمان جنگ جهانی دوم، همواره مورد توجه ریاضیدانان و صنعتگران بوده است. تاکید اصلی مدل سازان در مدل‏های کلاسیک بهینه سازی، داشتن تنها یک معیار سنجش یا یک تابع هدف می­باشد (Asgharpour, 2004):

  مدل فوق می­تواند به صورت خطی، غیرخطی و یا ترکیبی از آن‏ها مورد بررسی قرار گیرد. اما دنیای واقعی، دنیایی با مسایل چند معیاره است. در ساخت یک خودروی سواری، علاوه بر ساخت محصول کم مصرف، اهداف دیگری از جمله هزینه ساخت آن نیز مطرح می­باشد. یا در مثال خرید هواپیما، معیارهای مختلفی از جمله راحتی، میزان مصرف سوخت، ظرفیت و ... را بایستی مد نظر قرار داد (Asgharpour, 2004).

  لذا پرداختن به مباحث مطرح در حوزه مدل‏های MCDM در دنیای واقعی و مخصوصا در شرایط کنونی رقابتی الزامی می­نماید. در این گونه تصمیم­گیری‏ها به جای استفاده از یک معیار سنجش بهینگی، از چندین معیار سنجش استفاده می­گردد (Asgharpour, 2004).

  تصمیم­گیری با معیارهای چندگانه مبحثی است که به فرآیند تصمیم­گیری در حضور معیارهای متفاوت و بعضا متناقض با یکدیگر می­پردازد. مسائل MCDM دارای کاربردهای متعددی حتی در زندگی روزمره است. علی­رغم گستردگی موارد استفاده MCDM، پاره­ای مفاهیم مشترک در تمامی مسایل MCDM وجود دارد که در بخش آتی به تشریح آن‏ها خواهیم پرداخت (Asgharpour, 2004).