Read A new algorithm for developing multiobjective models with utility function in fuzzy environment for distribution centers location problem Page 14


  2- تعاریف و مفاهیم اولیه در MCDM

  2-1- هدف(Objective)

  عبارت است از جهت مناسب ریاضی جهت بهینگی، جهت یا جهاتی که تصمیم­گیر نیاز به طراحی برای بهینه کردن تصمیم خود دراد.

  2-2- مقصد(Goal)

  عبارت است از یک وضعیت (یا کمیت) که درصدد دسترسی به آن هستیم.

  2-3- راه حل بهینه (Optimal Solution)

  راه حلی که موجب بهینه شدن هر یک از توابع هدف(یا هر یک از شاخص­ها) به طور همزمان شود.

  2-4- راه حل غیر مسلط (Nondominate solution)

  راه حل غیر مسلط یکی از مهم‏ترین مفاهیم مطرح در بحث MCDM است. لذا در این بخش با تامل بیشتری به تعریف آن خواهیم پرداخت. به طور کلی راه حل غیر مسلط به صورت زیر تعریف می­شود:

  یک راه حل موثر(غیر مسلط) خواهد بود چنان‏چه نتوان ارزش‏های موجود از کلیه اهداف را به طور همزمان توسط هیچ راه حل عملی(شدنی) دیگر بهبود بخشید. به عبارت بهتر یک راه حل موثر(غیر مسلط) است چنان‏چه هیچ راه حل عملی دیگر همچو وجود نداشته باشد که به ازای آن داشته باشیم (به ازای تمام iها):

  تعریف فوق در ادبیات مربوطه معرف راه حل موثر(غیر مسلط) قوی77 می­باشد. هم‏چنین یک راه حل موثر(غیر مسلط) ضعیف78 است اگر هیچ راه حل عملی دیگر همچو وجود نداشته باشد که به ازای آن داشته باشیم (به ازای تمام iها):

  تعبیر هندسی راه حل غیرمسلط

  در ادبیات مربوط به مدل‏های بهینه سازی، حل هر مدل تحت یک مجموعه از جواب­های شدنی (S1) صورت می­پذیرد. توابع هدف به ازای مقادیر مختلف موجود در این مجموعه مقادیر مختلفی را شامل می­شوند. لذا می­توان مجموعه­ای از مقادیر توابع هدف (S2)را متناظر با مجموعه S1 ترسیم نمود (در این­جا فرض شده است که 2 متغیر تصمیم و 2 تابع هدف داریم):

  شکل (2-5): تغییر فضای جواب

  فرض نمایید که مجموعه جواب شدنی و مجموعه متناظر با آن به صورت شکل فوق باشد. در مجموعه نمایش داده شده در سمت چپ محورهای نمودار نشان­دهنده متغیرهای تصمیم و در نمودار سمت راست محورها نمایش دهنده توابع هدف می­باشند. در مقایسه بین دو نقطه A با مختصات (xA,yA) و B با مختصات (xB,yB) در نمودار سمت راست:

  اگر نقطه A در یکی از ابعاد خود بیشتر از نقطه B باشد و در بعد دیگر خود از آن کوچکتر نباشد، اصطلاحا گفته می­شود که نقطه A بر نقطه B مسلط است و اگر هیچ نقطه دیگر مسلط بر A در مجموعه S2 یافت نشود، نقطه A یک نقطه غیر مسلط قوی خواهد بود.

  اگر نقطه A در هر دو بعد خود (قابل تعمیم به n بعد در فضای n بعدی) از کلیه ابعاد نقطه B بیشتر باشداصطلاحا گفته می­شود که نقطه A بر نقطه B مسلط است و اگر هیچ نقطه دیگر مسلط بر A در مجموعه S2 یافت نشود، نقطه A یک نقطه غیر مسلط ضعیف خواهد بود.

  جهت تشخیص نوع جواب (مسلط یا غیر مسلط) از نقطه مورد نظر موجود در مجموعه S2 دو خط به موازات محورهای افقی و عمودی نمودار ترسیم می­نماییم. در صورتی که هیچ نقطه دیگری متعلق به مجموعه S2 در ربع اول ایجاد شده نباشد، نقطه مذکور نقطه غیر مسلط بوده و بر سایر نقاط مسلط است.

  جهت تفسیر مطلب فوق به اشکال زیر توجه نمایید.

  شکل (2-6): تعبیر هندسی راه حل غیرمسلط

  شکل سمت راست نشان دهنده یک نقطه غیر مسلط ضعیف، شکل میانی نشان دهنده یک نقطه مسلط و شکل سمت چپ نشان دهنده یک نقطه غیر مسلط قوی، می­باشد.

  2-5- راه حل ترجیحی (Preferred solution)

  راه حلی که از بین راه حل غیر مسلط، توسط تصمیم­گیر و با استفاده از سایر معیارهای ذهنی، انتخاب می­شود.

  2-6- راه حل رضایت بخش (Satisfying solution)

  راه حلی که مقاصد (Goals) از پیش تعیین شده برای تصمیم­گیری را بیشتر از حد مورد نیاز تأمین می­نماید. این گونه راه حل­ها ممکن است از راه حل­های غیر مسلط نباشند، اما سادگی آن‏ها با رفتار تصمیم­گیر مطابقت دارد.

  3- دسته­بندی انواع تکنیک­های MCDM

  امروزه کتابی که توسط Hwang و Yoonدر سال 1981 تدوین شده است، به عنوان یکی از مهم‏ترین مراجع در حوزه MCDM شناخته می­شود. نویسندگان در این کتاب انواع تکنیک­های موجود را به دو دسته اصلی تصمیم­گیری با معیارهای چندگانه (MADM) و تصمیم­گیری با اهداف چندگانه (MODM) تقسیم می­نمایند. البته دسته­بندی­های دیگری وجود دارد که ما از ارائه آن‏ها در این جا خودداری می­نماییم، چرا که دسته­بندی ارائه شده فوق در بسیاری از متون جدید نیز بسیار پرکاربرد بوده و از سوی دیگر این دسته­بندی از جامعیت کافی در ارتباط با تحلیل موضوع این پایان­نامه برخوردار است. در ادامه به مقایسۀ این دو تکنیک خواهیم پرداخت.

  4- مقایسه MADM و MODM

  این مقایسه به ما کمک خواهد کرد که در هنگام مواجه با مساله­ای که برای حل آن قصد کرده­ایم، دامنه اصلی ابزارهای مورد نیاز خود را شناسایی نماییم، چرا که تکنیک­های MADM، از توانایی تکنیک­های MODM برخوردار نبوده و بالعکس. لذا به کاربری ناصحیح هر یک از آن‏ها عملا سبب صرف بیهوده وقت و هزینه شده و در انتها نیز محقق به نتایج مطلوب خود دست نخواهد یافت.

  به عقیدهHwang و Yoon، MODM در برنامه­ریزی79 و طراحی جنبه­هایی از یک مسأله، برای دستیابی به اهداف بهینه که با مد نظر قرار دادن تعاملات موجود بین محدودیت­ها می­تواند حاصل شود، بسیار مناسب خواهد بود80. این تکنیک­ها، تولید راه­حل81­ می­نمایند. بنابراین از ابتدا راه­حلی وجود نداشته و تنها مجموعه­ای از محدودیت­ها وجود دارد. در صورتی که تکنیک­های MADM معمولا برای ارزیابی و انتخاب گزینه­هایی و آلترناتیوهایی به کار می­رود که اولا تعداد محدودی دارند و ثانیا از قبل مشخص شده­اند82. در این تکنیک­ها، راه حل­ها قبلا تولید شده­اند و مساله ما تولید راه­حل نیست بلکه انتخاب است. انتخاب از میان راه حل­های موجود که به آن‏ها در این جا گزینه­ها یا آلترناتیوها می­گوییم.